در بازارهای مالی، اتحادی غیرمنتظره بین فیزیک و امور مالی شکل گرفته است. کتاب جیمز اوون ودرال با عنوان “فیزیک مالی: پیشبینی غیرقابل پیشبینی” این تقاطع جذاب را بررسی میکند و سؤالات جالبی را درباره اینکه آیا رویکردهای علمی واقعاً میتوانند بازار را شکست دهند، مطرح میکند. این مقاله به مفاهیم ارائه شده در این کتاب میپردازد و بررسی میکند که چگونه اصول فیزیک، امور مالی مدرن را متحول کرده و پیامدهای آن برای سرمایهگذاران و محققان چیست.
انقلاب کمی در وال استریت
چشمانداز مالی در دهههای اخیر دستخوش تحولی چشمگیر شده است که عمدتاً به دلیل ورود فیزیکدانان، ریاضیدانان و سایر دانشمندان به دنیای مالی است. این پدیده که اغلب به عنوان “انقلاب کمی” شناخته میشود، نحوه درک و تعامل ما با بازارهای مالی را تغییر داده است.
ظهور رنسانس تکنولوژیز
در پیشانی این انقلاب، رنسانس تکنولوژیز قرار دارد، یک صندوق سرمایهگذاری تأسیس شده توسط جیم سیمونز، ریاضیدان و رمزشکن سابق آژانس امنیت ملی آمریکا. رنسانس به موفقیتهای فوقالعادهای دست یافته است و به طور مداوم از استراتژیهای سنتی سرمایهگذاری پیشی گرفته و بازدههایی ارائه میدهد که تقریباً غیرقابل باور به نظر میرسند.
چه چیزی رنسانس را متمایز میکند؟
- استخدام دکترای فیزیک، ریاضیات و آمار به جای متخصصان مالی سنتی
- استفاده از مدلهای پیشرفته ریاضی و تکنیکهای تحلیل داده
- تمرکز بر شناسایی الگوها و ناهنجاریها در حجم عظیمی از دادههای بازار
- اجرای استراتژیهای معاملاتی با فرکانس بالا بر اساس این بینشها
موفقیت رنسانس و سایر صندوقهای سرمایهگذاری کمی، علاقه شدیدی به کاربرد روشهای علمی در امور مالی ایجاد کرده و منجر به افزایش تقاضا برای “کمیها” در وال استریت شده است.
دانشمندان پیشگامی که امور مالی مدرن را شکل دادند
کتاب ودرال تاریخچه دانشمندانی را که تخصص خود را در بازارهای مالی به کار گرفتند و زمینه را برای رویکردهای کمی امروزی فراهم کردند، بررسی میکند. این پیشگامان عبارتند از:
لویی باشلیه: پدر ریاضیات مالی
در سال ۱۹۰۰، لویی باشلیه، ریاضیدان فرانسوی، رساله دکترای خود را با عنوان “نظریه سفتهبازی” ارائه کرد که نظریه احتمال را در بازارهای مالی به کار گرفت. کار او که بسیار جلوتر از زمان خود بود، مفاهیمی را معرفی کرد که بعدها به اصول اساسی امور مالی مدرن تبدیل شدند:
- مدلسازی قیمتهای سهام به عنوان گشت تصادفی
- توسعه اولین مدل ریاضی حرکت براونی
- پایهگذاری فرضیه بازار کارآمد
موری آزبورن: پل زدن بین نجوم و امور مالی
موری آزبورن، اخترفیزیکدان، در دهه ۱۹۵۰ کشف مهمی کرد که کار باشلیه را اصلاح میکرد:
- نشان داد که بازدهها، نه قیمتها، از توزیع نرمال پیروی میکنند
- مفهوم توزیع لگاریتمی نرمال را در امور مالی معرفی کرد
- اهمیت بازدههای هندسی را در مقابل بازدههای حسابی نشان داد
بنوا مندلبروت: فرکتالها و دنبالههای چاق
بنوا مندلبروت، ریاضیدان مشهور به خاطر کارش در هندسه فرکتال، بینشهای خود را در بازارهای مالی به کار گرفت:
- شناسایی کرد که حرکات بازار از توزیع نرمال پیروی نمیکنند
- مفهوم “دنبالههای چاق” را برای توصیف رویدادهای حدی بازار معرفی کرد
- مدلهای فرکتالی را برای توصیف بهتر رفتار بازار توسعه داد
اد تورپ و فیشر بلک: از نظریه تا عمل
در حالی که پیشگامان قبلی زمینه نظری را فراهم کردند، اد تورپ و فیشر بلک نشان دادند که چگونه میتوان این مفاهیم را در معاملات دنیای واقعی به کار گرفت:
- تورپ اولین صندوق سرمایهگذاری کمی، پرینستون نیوپورت پارتنرز را توسعه داد
- بلک، همراه با مایرون شولز، مدل قیمتگذاری اختیار معامله بلک-شولز را ایجاد کرد
- کار آنها ارزش عملی رویکردهای ریاضی در امور مالی را نشان داد
تکامل نظریههای مالی
همانطور که دانشمندان به کاربرد تخصص خود در امور مالی ادامه دادند، نظریههای مالی برای درک بهتر پیچیدگیهای بازارهای واقعی تکامل یافتند.
فرضیه گشت تصادفی و بازار کارآمد
بر اساس کار باشلیه، اقتصاددانان دو نظریه تأثیرگذار را توسعه دادند:
- فرضیه گشت تصادفی: قیمتهای سهام از یک گشت تصادفی پیروی میکنند و قابل پیشبینی نیستند
- فرضیه بازار کارآمد: بازارها به سرعت تمام اطلاعات موجود را جذب میکنند، که عملکرد بهتر مداوم را دشوار میسازد
این نظریهها پیشنهاد میکردند که شکست دادن بازار به طور مداوم تقریباً غیرممکن است و ارزش مدیریت فعال را به چالش میکشیدند.
مدل قیمتگذاری اختیار معامله بلک-شولز
مدل بلک-شولز که در دهه ۱۹۷۰ توسعه یافت، معاملات اختیار را متحول کرد:
- چارچوبی ریاضی برای قیمتگذاری اختیارات معامله ارائه داد
- فرض کرد که قیمتهای سهام از توزیع لگاریتمی نرمال پیروی میکنند
- به طور گستردهای در صنعت مالی پذیرفته شد
با این حال، فرضیات این مدل بعداً توسط رفتار بازار در دنیای واقعی به چالش کشیده شد.
شناخت “دنبالههای چاق” و رویدادهای حدی
با در دسترس قرار گرفتن دادههای بیشتر، محققان تشخیص دادند که بازدههای بازار از توزیع نرمال پیروی نمیکنند:
- رویدادهای حدی بیشتر از آنچه توزیعهای نرمال پیشبینی میکنند، رخ میدهند
- “دنبالههای چاق” احتمال بالاتر این رویدادهای حدی را توصیف میکنند
- این شناخت منجر به توسعه مدلهای ریسک پیچیدهتر شد
اژدها شاهان دیدیه سورنته
دیدیه سورنته، فیزیکدان، مفاهیمی از ژئوفیزیک را در بازارهای مالی به کار گرفت:
- مدلهایی برای پیشبینی سقوط بازار توسعه داد که آنها را “اژدها شاهان” نامید
- استدلال کرد که برخی رویدادهای حدی به دلیل مکانیسمهای خاص قابل پیشبینی هستند
- نظریه سیستمهای پیچیده را برای درک پویایی بازار به کار گرفت
آیا علم واقعاً میتواند بازار را شکست دهد؟
موفقیت صندوقهای سرمایهگذاری کمی مانند رنسانس تکنولوژیز نشان میدهد که رویکردهای علمی میتوانند بازدههای برتری تولید کنند. با این حال، بحران مالی سال ۲۰۰۸ محدودیتهایی را در بسیاری از مدلهای کمی آشکار کرد:
مزایای رویکردهای علمی:
- توانایی پردازش حجم عظیمی از دادهها
- شناسایی الگوها و همبستگیهای ظریف
- حذف سوگیریهای احساسی از تصمیمگیری
- پتانسیل برای استراتژیهای معاملاتی با فرکانس بالا
محدودیتها و ریسکها:
- مدلها میتوانند در شرایط حدی بازار شکست بخورند
- اتکای بیش از حد به دادههای تاریخی ممکن است تغییرات رژیم را نادیده بگیرد
- پذیرش گسترده مدلهای مشابه میتواند منجر به معاملات شلوغ شود
- پیچیدگی مدلها میتواند ریسکهای زیربنایی را پنهان کند
ودرال استدلال میکند که راه حل، کنار گذاشتن مدلها نیست، بلکه بهبود آنها از طریق تحقیقات علمی مداوم و درک عمیقتر محدودیتهای آنهاست.
آینده امور مالی کمی
با پیشرفت فناوری و بهبود درک ما از سیستمهای پیچیده، حوزه امور مالی کمی همچنان در حال تکامل است. کتاب ودرال به چندین زمینه توسعه آینده اشاره میکند:
تکنیکهای پیشرفته ریاضی و محاسباتی
- کاربردهای یادگیری ماشین و هوش مصنوعی در امور مالی
- محاسبات کوانتومی برای شبیهسازیها و بهینه سازیهای پیچیدهتر
- نظریه شبکه برای مدلسازی ارتباطات متقابل در سیستمهای مالی
رویکردهای بینرشتهای
- ترکیب بینشها از فیزیک، اقتصاد، روانشناسی و سایر رشتهها
- امور مالی رفتاری برای گنجاندن تصمیمگیری انسانی در مدلها
- رویکردهای اکولوژیک برای درک پویایی بازار به عنوان اکوسیستمهای پیچیده
تمرکز بر ریسک سیستمی و ثبات مالی
- توسعه سیستمهای هشدار زودهنگام برای بحرانهای مالی
- مدلسازی اثرات سرایت در بازارهای جهانی به هم پیوسته
- طراحی سیستمهای مالی مقاومتر
ملاحظات اخلاقی در معاملات الگوریتمی
- پرداختن به نگرانیهای مربوط به دستکاری بازار و عدالت
- توسعه مقررات برای کنترل معاملات با فرکانس بالا
- اطمینان از شفافیت و پاسخگویی در تصمیمگیری الگوریتمی
پیامدهای عملی برای سرمایهگذاران و پژوهشگران
- بینشهای حاصل از “فیزیک مالی” پیامدهای مهمی برای سرمایهگذاران فردی و پژوهشگران مالی دارد:
برای سرمایهگذاران:
- درک محدودیتهای نظریههای مالی سنتی
- آگاهی از احتمال وقوع رویدادهای حدی و “دنبالههای چاق”
- در نظر گرفتن نقش استراتژیهای کمی در تنوعبخشی پرتفولیو
- آگاهی از پیشرفتهای فناوری در امور مالی
برای پژوهشگران:
- کاوش رویکردهای بینرشتهای برای مدلسازی مالی
- تمرکز بر توسعه مدلهای مقاومتر که رویدادهای حدی را در نظر میگیرند
- بررسی کاربرد نظریه سیستمهای پیچیده در بازارها
- در نظر گرفتن پیامدهای اخلاقی استراتژیهای کمی پیشرفته
جمع بندی
کتاب “فیزیک مالی” جیمز اوون ودرال، بررسی جذابی از چگونگی تحول بازارهای مالی توسط تفکر علمی ارائه میدهد. اگرچه بحث درباره اینکه آیا فیزیک میتواند به طور قابل اعتمادی رفتار بازار را پیشبینی کند ادامه دارد، این کتاب استدلال قوی برای ارزش مداوم رویکردهای کمی در امور مالی ارائه میدهد، البته زمانی که با دقت و درک محدودیتهای آنها به کار گرفته شوند.تقاطع فیزیک و امور مالی تاکنون بینشها و کاربردهای عملی قابل توجهی را به بار آورده است، از استراتژیهای معاملاتی پیچیده گرفته تا تکنیکهای بهبود یافته مدیریت ریسک. با ادامه پیشرفت فناوری و عمیقتر شدن درک ما از سیستمهای پیچیده، این حوزه بینرشتهای احتمالاً نقش مهمتری در شکل دادن به آینده امور مالی خواهد داشت.برای سرمایهگذاران، پژوهشگران و هر کسی که به کارکرد بازارهای مالی علاقهمند است، درک این رویکردهای علمی به طور فزایندهای ضروری میشود. با پذیرش بینشهای ارائه شده توسط فیزیک و سایر رشتههای علمی، میتوانیم استراتژیهای ظریفتر و احتمالاً مؤثرتری برای هدایت در چشمانداز پیچیده و همیشه در حال تغییر امور مالی جهانی توسعه دهیم.همانطور که به آینده نگاه میکنیم، همکاری مداوم بین فیزیکدانان، ریاضیدانان و متخصصان مالی نوید پیشرفتهای جدیدی را در درک ما از بازارها و سیستمهای اقتصادی میدهد. اگرچه علم ممکن است هرگز نتواند ماهیت غیرقابل پیشبینی بازارهای مالی را به طور کامل پیشبینی کند، اما بدون شک ابزارهای قدرتمندی برای بهبود تصمیمگیری و مدیریت ریسک در دنیای مالی به طور فزاینده پیچیده ارائه میدهد.