پیش از آنکه پول رایج شود، مبادله پایاپای وجود داشت. من مرغ پرورش میدادم و شما گندم میکاشتید. من به شما مرغ میدادم و شما به من گندم. ممکن بود سال کارم با مرغها خوب پیش نرود، اما همچنان به گندم نیاز داشته باشم، به شما قول میدهم سال بعد مرغ بیشتری بدهم. عملا من به شما بدهکار میمانم. شاید شما به مرغ بیشتر نیاز نداشتید، اما همسایهتان مرغ میخواست، پس میتوانستید این بدهی را با چیز دیگری معاوضه کنید. در سادهترین شکل، پول چیزی جز این نیست: بدهیهای استانداردشدهای که هر کس مایل به پذیرفتن آن باشد، ارزش مشخصی برایش قائل است. و سرانجام، ما شروع کردیم به سنجیدن همه چیز بر اساس این بدهیها.
حال فرض کنید مقداری از این بدهیها را جمع کردهام و نگرانم که مبادا دزدیده شوند. به جایی امنتر برای نگهداری آنها نیاز دارم. اینگونه بود که نخستین بانکها شکل گرفتند (در ابتدا کلیساها بودند که دفتری از این بدهیها را نگهداری میکردند).
مردی محترم در جامعه میخواهد پرورش گاو را آغاز کند. او از کلیسا میخواهد مقداری از آن بدهیها را به او قرض دهد تا بتواند مزرعهاش را راهاندازی کند. کلیسا موافقت میکند، اما او باید هنگام بازپرداخت، بدهیهای بیشتری را برگرداند. این همان بهرهای است که باید بپردازد. برای حفاظت از بدهیها، آن مرد باید سند زمینی را که میخرد به عنوان وثیقه بگذارد. جامعهای که بدهیهایش را در بانک ذخیره کرده، سپاسگزار است، زیرا اکنون بدهیهای بیشتری دارد، و آن مرد محترم نیز قدردان است، چرا که این امر او را قادر ساخته کسب و کارش را آغاز کند.
چرا دیفای؟
امور مالی در ذات خود، همواره درباره توانمندسازی و به کار انداختن داراییهای راکد بوده است. در مقطعی، به دلیل تقلب، جرم و جامعه در حال تکامل، قضاوت درباره اینکه آیا فرد درخواستکننده وام “فردی محترم” است یا خیر، دشوار و دشوارتر شد. در دنیای تقریباً دیستوپیایی امروز، همه ما به یک امتیاز اعتباری تقلیل یافتهایم. عددی که تعیین میکند آیا ما مستحق مالی خوبی هستیم یا خیر. اگر در این سیستم تازهوارد باشید، در اصطلاح ادارههای اعتباری به شما “بی پرونده” میگویند، یعنی دادههای کافی برای قضاوت درباره شما وجود ندارد، یعنی احتمال دریافت وام برای شما بسیار کم است، و حتی اگر واجد شرایط باشید، نرخهای وحشتناکی خواهید داشت. همچنین نیاز به داشتن یک سابقه مشخص دارید.
و این ما را به چرایی امور مالی غیرمتمرکز (دیفای) باز میگرداند. دیفای قضاوت نمیکند. با همه بر اساس قوانین سیستم یکسان رفتار میشود، و این قوانین برای همه عموم شفاف و قابل مشاهده است. وام مسکنتان از بانک سنتی رد شده؟ احتمالاً حتی نمیدانید چرا. وام در دیفای رد شده؟ دقیقاً میدانید چرا.
بهره (یا بازده) وامدهی، در کنار کار و کالا، یکی از نابترین اشکال درآمد است. همیشه کسانی هستند که برای شروع یک سرمایهگذاری جدید به سرمایه نیاز دارند، یا کسانی که دوران سختی را میگذرانند و فقط نیاز به کمکی برای گذر از زمستان دارند. این نوع درآمد بینهایت مقیاسپذیر و خالص است، به هیچ انگیزه ساختگی متکی نیست، به هیچ عامل خارجی وابسته نیست، یک کسب و کار ساده مبتنی بر عرضه و تقاضاست.
شکل بعدی، مبادله پایاپای است. به پاراگراف اول برگردیم، من مرغ دارم، شما گندم دارید. در دنیای به هم پیوسته امروز، مبادله پایاپای همچنان هسته اصلی کسب و کارهای روزمره است، اما ممکن است یافتن طرف معامله یا آنچه به دنبالش هستید دشوار باشد. به همین دلیل است که بازارهای عمومی شروع به وجود آمدن کردند، مکانی که همه میتوانند هفتهای یک روز گرد هم آیند و کالاهایشان را بفروشند و مبادله کنند. یک بازارساز خودکار (AMM) یک پلتفرم مبادله است، و درست مانند یک بازار که باید مبلغ کمی برای فروش کالاهایتان میپرداختید، در یک AMM نیز تأمینکنندگان کارمزد کمی دریافت میکنند. باز هم، این یک شکل خالص درآمد (یا بازده) است. تا زمانی که افرادی مایل به فروش و خرید باشند، بینهایت مقیاسپذیر است.
در دیفای، نیازی نیست سرمایهگذار معتبر باشید تا بتوانید در این بازار شرکت کنید، لازم نیست در نیویورک زندگی کنید، نیازی نیست در وال استریت کار کنید، هیچ معامله پشت درهای بسته یا دلالی هم وجود ندارد، آنچه میبینید دقیقاً همان چیزی است که به دست میآورید.
نگاهی به هفت صنعت بزرگ جهان :
بیمه عمر و سلامت
نفت و گاز
املاک و مستغلات
صندوقهای بازنشستگی
فروش خودرو
بیمه مستقیم
بانکهای تجاری
اینها بزرگترین صنایع جهان هستند، با وجود اینکه اکثر مردم اجازه مشارکت در آنها را ندارند. دیفای تمام این موانع را از بین میبرد و هر کس که مایل به تلاش باشد میتواند مشارکت کند. این احتمالاً مهمترین سنگ بنای هر اقتصاد رو به رشدی است. همه چیز دیگر از آن ریشه میگیرد. تجارت و وامدهی، کلید همه موارد بالاست.
البته، انحرافاتی هم وجود دارد که با انگیزههای ساختگی، بازده متورم، و درآمد ناپایدار پر شده است، اما این مساله هم در نسخههای سنتی و هم در نسخههای غیرمتمرکز صادق است. این به خودی خود زیبایی دسترسی خالص، شفاف و کاملاً دموکراتیک را از بین نمیبرد.
دیفای سنگ بنای اصلی برای یک جامعه غیرمتمرکز است، این تنها آغاز راه است و هنوز راه درازی در پیش است. تا زمانی که تمام آن هفت صنعت بالا روی بلاکچین، به صورت آزادانه، شفاف و با دسترسی باز برای همه نباشند، همه ما فعلا کار بیشتری برای انجام دادن داریم.