مقاله به بررسی تأثیر مکانیکهای «کوئست» در پروژههای میمکوین و گیمفای میپردازد. این مکانیکها به کاربرانی که در جوامع پراکنده فعالیت میکنند، اجازه میدهند به شکل ساختاریافته مشارکت کنند و احساس تعلق و وفاداری ایجاد نمایند، به رغم اینکه این پروژهها بیشتر به شوخی و سرگرمی وابستهاند.
جزئیات کلیدی نشان میدهد که گیمیفیکیشن به کاربران کمک میکند تا به راحتی در کوئستها شرکت کنند و از آنها پاداش بگیرند. همچنین، این پروژهها ویژگیهایی مانند ورود آسان و درگیری احساسی بالا دارند که انگیزههای عمیقتری را برای مشارکت ایجاد میکند. آمار نشان میدهد که نرخ مشارکت در این جوامع به مراتب بالاتر از سایر پروژههاست.
در نتیجه، گیمیفیکیشن میتواند ابزاری مؤثر برای افزایش تعامل و ماندگاری کاربران باشد. حتی پروژههای جدی میتوانند با استفاده از طراحی کوئستهای هدفمند، کاربران جدید جذب کرده و جوامع وفاداری بسازند. لذا، در نظر گرفتن شوخی و سرگرمی به عنوان بخشی از استراتژی میتواند سیر تحول جذابی در پروژهها ایجاد کند.
مقالهٔ زیر توضیح میدهد که چگونه پروژههای میمکوین و گیمفای با بهکارگیری مکانیک «کوئست» میتوانند اجتماعات پراکنده را به اکوسیستمهایی وفادار و مشارکتمحور تبدیل کنند. متن زیر همهٔ مطالب مبدا را بدون کاست منتقل میکند و فقط برای روانی بیشتر، چند عبارت توضیحی افزوده شده است.
مکانیکهای کوئست به پروژههای میمکوینی اجازه میدهد تعامل ساده کاربران به فرآیندی ساختاریافته با عنصر بازی، احساس و پاداش بدل شود؛ درست همان چیزی که به ایجاد پیوند احساسی بادوام میانجامد. در نگاه نخست، میمکوینها و پروژههای گیمفای جدی به نظر نمیرسند؛ زیرا بیشتر بر شوخی، سرگرمی و گاهی حتی قانونشکنی اتکا دارند تا نوآوری فنی. با این حال تقریباً تمام آنها یک ویژگی مشترک دارند: جامعهای پرشور و فعال.
نکتهٔ جالب این است که مخاطبان این پروژهها بیش از هر چیز به «کوئست» واکنش نشان میدهند. چرا چنین اتفاقی میافتد و چطور میتوان از آن بهره گرفت؟ مطلب حاضر دقیقاً به همین پرسش پاسخ میدهد.
جنبه اول: چرا اجتماعات میمکوین در کوئستها غرق میشوند؟
گیمیفیکیشن سالهاست فراتر از وب۳ استفاده میشود، اما در اینجا به شکوفایی واقعی رسیده است. در وب۳، کوئست کمپینی تعاملی است که طی آن اعضا با انجام مجموعهای از وظایف پاداش میگیرند. بر اساس پژوهش جنریس، ۳۵ تا ۴۰ درصد کاربران جوامع میمکوین و گیمینگ در کوئستها شرکت میکنند؛ در حالی که میانگین مشارکت در پروژههای دیگر ۱۸ درصد است. سه ویژگی بنیادین این استقبال را توضیح میدهد:
- ورود آسان: ارزش میمکوین نه در فناوری، بل در روایت، طنز و قابلیت وایرال شدن است؛ بنابراین کاربر بدون لزوم درک جزئیات فنی، صرفاً به دلیل علاقهٔ قلبی به یک میم، شخص مشهور یا رویداد جذب میشود. وظایف کوئست معمولاً پیچیده نیست (ریتوییت، کامنت یا انتقال توکن)، از همین رو فراگیری سریع است.
- درگیری احساسی بالا: نمونهٔ مشهور آن جامعهٔ $DOGE است که از همان آغاز به کمکهای خیریه، اعزام تیم جامائیکا به المپیک و تأمین مخارج رانندهای در نسکار معروف شد. این حس همبستگی، انگیزهٔ مشارکت در کوئست را چند برابر میکند.
- روحیهٔ بازی: رقابت دوستانه، شوخیها و فعالیتهای محلی از ارکان این جوامع است؛ مثلاً گردهم آمدن اعضا و ارسال یک تیم کامل به المپیک کاری سرشار از ماجراجویی محسوب میشود. کوئستها به این هیجان ساختار میدهند؛ مثلاً اگر وظیفهٔ جستوجوی قطعات یک عبارت بازیابی (Seed Phrase) باشد.
جنبه دوم: «لایهٔ سرگرمی» چگونه کاربران را نگه میدارد؟
پروژههای میمی برای حفظ توجه کاربران، لایهای شامل بازیها، جوکها، امتیازات، جدول رتبهبندی و پاداش میسازند تا مشارکت را اعتیادآور کند. بسته به هدف، کوئستها را میتوان به دو دستهٔ اصلی تقسیم کرد:
شاخصهای شبکهٔ اجتماعی
کوئستهای اولیه شامل لایک، فالو، ریتوییت، کامنت، تماشا یا تولید محتوای کاربر (UGC) هستند و مانند نرمشی برای ورود به ماجرای اصلی عمل میکنند. در مرحلهٔ توسعهٔ جامعه، وظایفی نظیر دعوت دوستان یا ساخت میم و ویدیو اضافه میشود.
شاخصهای محصول
برای درگیر کردن یا آنبوردینگ، کوئست کاربران را در مسیری مشخص هدایت میکند. نمونه: تبلیغ یک کیف پول کریپتو از طریق دانلود، ثبتنام، عبور از KYC، واریز، انتقال و بازخورد در اپاستور. یا جذب کاربر به یک بازی بلاکچینی با ثبتنام، سپردهگذاری و بازیکردن. بسته به هدف، میتوان کاربر تازه جذب کرد یا از کاربران فعلی بیشترین استفاده را به دست آورد.
دو نکته کلیدی در موفقیت این کوئستها نقش دارد:
- آستانهٔ ورود پایین و پاداش سریع: وظایف سادهٔ ۱۰ ثانیهای احتمال مشارکت را بالا میبرد و بازخورد فوری، مشابه الگوریتمهای تیکتاک، دوپامین سریع فراهم میکند. تقسیم مسیر به مراحل کوتاه با سختی تدریجی بهتر از یک مأموریت طولانی است.
- کاهش ریسک ذهنی: وظایفی مانند لایک یا ساخت کیف پول اضطراب ندارند، بر خلاف «تأمین نقدینگی در استخر ماینینگ». سهولت تصمیمگیری و اعتبار اجتماعی (دیدن مشارکت دیگران) موجب پیوستن افراد میشود.
با این حال، وظایف پیچیده نیز لازم است؛ زیرا تعامل عمیقتر، جوایز بزرگتر و شناسایی مشارکتکنندگان واقعی را ممکن میکند.
جنبه سوم: درسهایی برای پروژههای «جدی»
شاید کوئست فعالیتی تفریحی جلوه کند، اما دادهها چیز دیگری میگویند: طبق یک مطالعه، برندهایی که از کوئستهای گیمیفایشده استفاده کردند، ۶۳ درصد افزایش فعالیت و ۴۳ درصد رشد ماندگاری مخاطب داشتند. بنابراین این ابزار نهتنها برای میمکوین، بلکه برای دستیابی به KPIهای هر پروژهای کاربرد دارد.
نکتهٔ اصلی، تطبیق وظایف با لحن و اهداف پروژه است. برای نمونه، پروژهای میتواند از کاربران دربارهٔ قابلیت تازه بازخورد بگیرد، یا چالشی برای ساخت پرتفولیو راه بیندازد، یا در نتورک آزمایشی از آنان آزمون بگیرد. پاداشها نیز بهتر است براساس سطح مشارکت طبقهبندی شود؛ مثلاً دسترسی زودهنگام به ویژگیها یا جایگاه ویژه در دیسکورد برای کاربران پرکار.
برای اینکه کوئستها یکنواخت نشوند، میتوان آنها را به مناسبت سالگرد راهاندازی، رویدادهای کلان یا عرضهٔ قابلیت اساسی طراحی کرد و در هر دوره قالبها را تغییر داد.
چکلیست هشتگانهٔ طراحی کوئست
۱. هدف کوئست را مشخص کنید؛ افزایش فعالیت، آنبوردینگ یا تبلیغ اجتماعی؟
۲. مخاطب را بشناسید؛ کاربران فعلیاند یا تازهوارد؟ معاملهگرند یا هولدر؟
۳. تم را تعیین کنید؛ سالگرد لانچ یا ماه معاملهٔ میمکوینهای سگی؟
۴. جریان کاربر، وظایف و مراحل را با نسبت منطقی سختی به پاداش طراحی کنید.
۵. نوع پاداش را برگزینید؛ توکن، دسترسی انحصاری، نقش ویژه در کامیونیتی، تخفیف و…
۶. پلتفرم کوئست را انتخاب کنید؛ claimr، Zealy، Galxe و امثال آن فرایند ساخت و تحلیل را آسان میکنند.
۷. اطلاعرسانی گسترده انجام دهید؛ از همکاری اینفلوئنسرها و سیستم ارجاع داخل کوئست بهره ببرید.
۸. ارتباط مؤثر برقرار کنید؛ داستانسرایی جذاب و پاسخگویی مستمر حس اعتماد میآفریند.
نکته: موارد ذکر شده میتوانند به عنوان چک لیستی برای تمییز دادن پروژه های خوب از پروژه هایی که رشد نخواهند داشت استفاده شوند.
نتیجهٔ پایانی: گیمیفیکیشن را دستِ کم نگیرید
آمار نشان میدهد گیمیفیکیشن ابزار مؤثری برای تعمیق تعامل است و محدود به جوامع میم نیست. یک پروژهٔ بهظاهر خشک نیز میتواند با طراحی کوئستهای هدفمند، کاربران جدید جذب کند، تسلط بر محصول را بیاموزد و جامعهای وفادار بسازد. گاهی موفقترین استراتژی با یک شوخی ساده آغاز میشود؛ مهم آن است که شوخی به یک تجربهٔ منسجم و ارزشآفرین تبدیل شود.